پیرمرد ثروتمند مزاحم سرسخت زن آرایشگر جوان /شوهر این زن 10 روز کتک خورد تا اینکه...

به گزارش اختصاصی رکنا، چندی پیش مردی در حالی که سر و صورتی باندپیچی داشت خود را به دادسرای ناحیه 10 تهران رساند و ادعا کرد 10 روز در خانه یکی از برادر زن های سابق خود زندانی Prisoner بود و آنها هر روز 3 وعده وی را کتک می زدند.

چندی پیش مردی در حالی که سر و صورتی باندپیچی داشت خود را به دادسرای ناحیه 10 تهران رساند و ادعا کرد 10 روز در خانه یکی از برادرزن های سابق خود زندانی بوده و آنها هر روز 3 وعده وی را کتک می زدند.

این مرد 43 ساله به بازپرس پرونده گفت: 12 سال پیش با زهرا که آرایشگر زنانه است ازدواج کردم و از همان روز نخست با وی اختلاف داشتم. زهرا به خاطر درآمدی که داشت راضی بود و مدام من را تحقیر می کرد تا اینکه بچه دار نشدن را بهانه کرد و از من طلاق گرفت و این در حالی بود که من به وی علاقه داشتم و مدام اصرار می کردم با هم زندگی کنیم.

وی افزود: 2 سال از طلاق ما میگذرد بارها سراغ زهرا رفتم اما وی نپذیرفت با هم باشیم. نا امید نبودم چرا که خاطرات خدمتی با هم داشتیم. گاهی گوش های از خاطراتمان را به وی پیامک میزدم تا 3 ماه پیش که فهمیدم زهرا قصد ازدواج با مردی در کانادا را دارد.

حمید که ناراحت به نظر می رسید گفت: همه رویاهایم رنگ باخت و خودم را با کارم مشغول کردم تا اینکه 10 روز پیش وقتی از مغازهام بیرون آمدم مجبتی و حسین برادرهای زهرا سراغم آمدند و گفتند می خواهند با من حرف بزنند.

با آنها به خانه برادر دیگرشان که محسن نام دارد رفتیم و تازه فهمیدم چه قصدی دارند، هر سه با عصبانیت به جانم افتادند و من را به باد کتک گرفتند، نمیدانستم دلیل این کارشان چیست و تنها میشنیدم چرا مزاحم خواهرشان هستم و هرچه میگفتم اشتباه میکنید باور نمیکردند.

وی ادامه داد: وقتی نیمه جان روی زمین افتادم من را داخل حمام انداختند، شنیدم مردی برای خواهرشان مزاحمت ایجاد می کند که انگار تصور دادند من وی را اجیر کرده ام.

 هرچه می گفتم بیاطلاع هستم تاثیری نداشت آنها 10 روز من را در حمام نگه داشتند و جالب اینکه در این مدت انگار مزاحمتی ایجاد نشده بود، برادران زهرا از من تعهد گرفتند که مزاحم خواهرشان نشدم و رهایم کردند. از آنجا که می ترسم باز مزاحمت ها شروع شود آمده ام شکایت کنم. کاری با این 3 برادر ندارم اما می خواهم از طریق آنها مزاحم اصلی پیدا شود.

به گزارش خبرنگار رکنا، بازپرس پرونده با شنیدن داستان عجیب این مرد دستور داد تا 3 برادر گروگانگیر دستگیر شوند و هنوز 24 ساعت نگذشته بود که مجتبی، حسین و محسن پیش روی بازپرس پرونده ایستادند.

محسن که 48 ساله است درخصوص انگیزه شان گفت: خواهرم یک مزاحم تلفنی دارد که به خانه اش، آرایشگاه و موبلیش زنگ می زند البته صدایش شباهت به داماد سابقمان ندارد و پیرتر است اما شک نداریم که وی اجیر شده است.

این مرد افزود: مزاحم نیمه شبها، بامداد و هر لحظه که بخواهید با تلفنهایی که از کیوسک تلفن است به زهرا زنگ میزند و مدام ابراز علاقه می کند. روزهای نخست جدی نگرفتیم اما خواستگار خواهرم قرار است از کانادا به ایران بیاید، احتمال دادیم داماد سابقمان پشت این ماجرا است و وی را به خانه کشانده و 10 روز میهمانمان بود، الان هم شک نداریم خودش این کارها را کرده است چرا که از پیرمرد مزاحم خبری نیست.

دو برادر دیگر زهرا نیز ادعاهای برادر بزرگترشان را تایید کردند و هر سه با توجه به رضایت دامادشان با سپردن وثیقه آزاد شدند تا مشخص شود مزاحم خواهرشان چه کسی است؟!

هنوز ردیابیهای پلیسی به نتجه نرسیده بود که این بار زهرا با پای خود نزد بازپرس پرونده رفت و گفت: پیرمرد مزاحم باز تماس گرفته اما این بار با شماره تلفن موبایلی این کار را کرده است و می خواهم شناسایی شود چرا که زندگیام را سیاه کرده است.

همین سرنخ کافی بود تا ماموران به ردیابی های مخابراتی دست بزنند و به یک زن برسند که پرستار بیمارستان بود و اطلاعی از مزاحمت نداشت.

کارآگاهان در تحقیق از این پرستار شنیدند نیمه شب یکی از روزها پیرمرد بیماری که در بیمارستان بستری بود از وی موبایلیش را به امانت گرفته تا تماس با خانه اش بگیرد.

پلیس به یک قدمی پیرمرد بیمار رسید و وی را که یک روز پیش از بیمارستان ترخیص شده بود ردیابی کرد و به در خانهاش رفت.

پیر مرد تنها که می دید رازش فاش شده است وقتی در برابر بازپرس پرونده ایستاد، گفت: من ثروتمند هستم اما تنها مانده ام یک روز در بانک بودم که برگ های بانکی زنی جوان روی پیشخوان بانک بود مشخصات و تلفن هایش حتی شغل آرایشگری را نوشته بود و مهمتر اینکه مشخص کرده بود مطلقه و تنها است.

آن را برداشته و تصمیم گرفتم در تماسهای تلفنی و ابراز علاقه وی را به سمت خودم جذب کنم اما انگار نتوانستهام، میتوانستم با ثروتی که داشتم زهرا خانم را خوشبخت کنم که البته یادم رفته بود خیلی پیر هستم و حالا پشیمانم و امیدوارم من را ببخشند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

 

 

کدخبر: 252913 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟