ستاره آرزوها (داستانک)

هرشب در میان این همه ستاره به دنبال ستاره خودم می گردم. ستاره ای که تنها برای من باشد و بتوانم با او حرف بزنم؛ بتوانم آرزوهایم را برایش تعریف کنم. ستاره ای که هر وقت نگاهش می کنم، از دیدنش قلبم پر از شادی شود.

کاش امشب ستاره من پیدا می شد. کاش امشب ستاره من به من لبخند می زد و من به او می گفتم کاری کن که پدر کمتر کار کند. آن وقت دیگر تاول های دستش که به خاطر بنایی و کارگری زخمی و زبر است، حتما خوب خواهد شد

کدخبر: 753 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟