افشاگری آتش‌نشان ها / ماجرای پیامک های گرفتار شده ها و شنود نشدن مکالمه های 40 دقیقه قبل از ریزش پلاسکو

چشمانشان همچنان پر از اشک بود و حسرت و نگاهشان به آوار مرگباری بود که روی سر عزیزانشان ریخته بود و نمی‌دانستند حتی جسدشان کجاست؟ هنوز آتش از لابه‌لای ویرانه‌ها به بیرون زبانه می‌کشید و دود همه جا را گرفته بود. در میان این هیاهو خبرنگاران و عکاسان که در تکاپوی تهیه خبر و عکس برای ثبت وقایع بودند جایی نداشتند و باید پشت میله‌ها می‌ماندند. فضایی که با تنش و اندوه درآمیخته بود.

 آتش‌نشانان سختکوش با صورتی دود گرفته و بغض‌های فروخورده دیگر اشتیاقی به گفت‌و‌گو نداشتند. خسته بودند و مضطرب. ناگفته هایشان زیاد بود اما فضایی برای درد دل هایشان وجود نداشت. در این میان به هر سختی بود سر صحبت را با یکی از این قهرمانان باز کردم. از حرف زدن طفره می‌رفت و نگاه خیره‌اش را به لودرهایی دوخته بود که آوار را به چنگک می‌کشید و داخل کامیون‌ها رها می‌کرد. نمی‌خواست اسمش جایی مطرح شود و دودل بود برای گفتن ناگفته‌ها.اما وقتی قول دادم نامش فاش نشود شروع به صحبت کرد.

4کارگر در موتورخانه زنده بودند

این آتش‌نشان که هنوز هم ازاین فاجعه در شوک است با صدایی لرزان گفت: «پنجشنبه شیفت کاری‌ام نبود و در خانه در حال استراحت بودم. وقتی خبر آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو را از تلویزیون شنیدم به ایستگاه آتش‌نشانی رفتم و خیلی سریع برای امداد‌رسانی راهی خیابان جمهوری شدیم. در همان ساعت‌های اولیه که خبر پیدا شدن 4 نفر در موتورخانه ساختمان پلاسکو اعلام شد در آنجا حضور داشتم. این 4 کارگر توانسته بودند از طریق پیامک زنده بودن و گرفتار شدنشان را در آنجا به ما اعلام کنند.

 بعد از در جریان قرار گرفتن این موضوع همه ما به کندن تونل مشغول شدیم ولی به دلیل آواربرداری و سنگینی خاک موفق نشدیم و تونل دوم را حفر کردیم. آن زمان هم به آنها نرسیدیم و شروع به حفر تونل سوم کردیم، در این تونل به آنها رسیدیم. دستگاه پیجر آوردیم و دیوار را سوراخ کردیم تا با تونل زدن به 4 نفر برسیم وگرنه ما از کجا می‌دانستیم که باید آنجا تونل بزنیم و به آنها برسیم. خودشان به ما آمار داده بودند و ما تلاش می‌کردیم تا نجاتشان دهیم. نزدیک موتورخانه هم شدیم که آنها گفته بودند برای پناه گرفتن خودشان را به بوفه که در همان نزدیک موتورخانه بود رساندند.

آنها وقتی به بوفه رسیده بودند حتی اگر فقط آب با کیک هم می‌خوردند شاید زنده می‌ماندند اما به خاطر اینکه یکی از مسئولان دستور داد سریع آواربرداری کنید و این شرایط را جمع کنید اجازه کار دیگری نداشتیم از طرفی تیغه دیواری که روی پلاسکو خم شده بود را برداشتند و بیل مکانیکی که بالا رفت بالای ساختمان بیشتر ریزش کردو طبقه منفی یک که موتورخانه بود ویران شد.

انتقاد ازمدیریت ضعیف

یکی دیگر از آتش‌نشانان که در غم از دست دادن همکار و دوستش اشک می ریخت و گفت: ای کاش مسئولان مربوطه به شنود بی‌سیم‌ها پرداخته و مکالمه‌های 40 دقیقه قبل ازریزش را به دقت گوش کنند. زمانی که افرادی مدیریت برنامه‌ای به این عظیمی را در دست می‌گیرند ولی سر رشته‌ای از آن ندارند. کار دچار مشکل می شود .اگر فردی رفتارشناسی حریق و سازه‌ها را بداند قطعاً این اتفاق نمی‌افتاد و عده زیادی بی‌گناه زیر خروارها خاک نبودند. در همان لحظات ابتدایی که اتش در طبقه بالای ساختمان پلاسکو شروع شد پس از مهار کردن آتش دیگر نباید اجازه ورود به آتش‌نشان‌ها داده می‌شد  اگر کسی  اطلاعاتی در مورد حریق و سازه‌ها داشته باشد باید بداند که پس از گذشت یک ساعت از حریق احتمال شرایط بحرانی تری هم هست چه برسد به ساختمانی که 4 ساعت در آتش بوده.به نظرم در آن شرایط نباید اجازه ورود می‌دادند  اما با این حال آتش‌نشانان دل به آتش زدند.اما امیدواریم  با  تمام آتش‌نشانانی که از همان ابتدای آتش‌سوزی وریزش در ساختمان حضور داشتند به صورت محرمانه و بدون انتشار مشخصات صحبت کنند تا واقعیت و ناگفته هابیان شود.

سمانه شهباز/ایران

 

 

 

کدخبر: 240097 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟