فهمیدیم پدرم با یکی از دختران فامیل ارتباط شوم دارد / مادرم هم دوست پسر گرفت و...

سعید 19 ساله پسر لاغراندامی است که کبودی دور چشم ها رنگ زرد و زار چهره وصورت استخوانی اش تابلوی تمام نمای اعتیاد شدید به مواد مخدر است.

پسر جوان لرزش دستانش را بی مقدمه نشان می دهد و می گوید:ببین کراک وشیشه چه بلایی سرم آورده من بااین وضعیت فرقی با یک مرده ندارم.

سعید در حالی که سرش را تکان می دهد می گوید:صد رحمت به مرده ها که حداقل یک آبرو ،اعتبار واحترام دارند اگر هیچ کسی را هم نداشته باشی و در قبرستان دفن باشی حداقل هرکسی وارد قبرستان می شود می ایستد ویک سلام به تو وهمه مرده ها می دهد،اما آدم هایی مثل من همین اعتبار را هم ندارند که یک نفر صدای شان را بشنود.

سعید آهی کشید و افزود:سه سال ازاعتیادم می گذرد. برای فرار از غم وغصه روزگار رفتم سراغ اعتیاد مقصر مرد همسایه مان که کبوتر بازی می کرد بود. صفرمی دانست غم وغصه ام چیست واز طرفی می خواست یک شریک برای بساط دود و دمش پیدا کند وچه کسی بهتر از من بود.

سعید افزود:سرتان را درد نیاورم، معتاد شدم واز چند وقت پیش عمویم دست به کار شد تا ترکم بدهد و با اصرارهایش من در یک مرکز ترک اعتیاد بستری شدم.

دیروز مرخصی گرفتم و بیرون آمدم ودست به سرقت زدم. نمی دانم چرا بدنم مور مور می شد بروم و مواد بخرم.

در حال فرار بودم که ماموران کلانتری ۱۷مشهد نمی دانم از کجا سرراهم سبز شدند و دستگیرم کردند.

جوان ۱۹ساله مکثی کرد و آهی کشید ، سرش را پایین انداخته و در پاسخ به این سوال که چرا معتاد شدی و پدر ومادرت کجا هستند ؟ آرام گفت:می شود در این باره حرفی نزنم؟ بعد انگار دوست داشت درددل کند ادامه داد: از شما چه پنهان زندگی خوب وآبرومندانه ای داشتیم. هفت سال پیش مادرم متوجه شد پدرم با یکی از دختران فامیل سروسری دارد با فاش شدن این موضوع پدرم که آبرویش را درخطر می دید قول داد اشتباهش را جبران کند اما پس از مدتی دوباره رابطه خود را با آن دختر از سر گرفت.

مادرم هم به باوری غلط می خواست از او انتقام بگیرد او هم به پدرم خیانت کرد و زندگی مان از هم پاشیده شد.

سعید با بغض ادامه داد: پدرم بعد از طلاق با همان دختر ازدواج کرد، اگر چه او خودش را از چشم فامیل انداخته بود.

من با مادرم زندگی می کردم. او از نظر روحی وروانی مشکل پیدا کرده بود ودیگر هیچ کس حتی من حاضر نبودیم به صورتش نگاه کنیم.

در این شرایط پای من به خانه مرد همسایه باز شد و بعد هم به دام اعتیاد افتادم.

آن زمان دنبال راهی می گشتم تا به خودم آرامش بدم واین راه خطا را انتخاب کردم.

سعید در پایان گفت:خدا را شکر می کنم تنها هستم خواهر وبرادری ندارم وگرنه باید غصه آنها را هم می خوردم.

بتابه این گزارش سعید با این اقرارها به اتهام سرقت تحویل دادسرای مشهد شد تا دادیار تصمیم قضایی را بگیرد.

کدخبر: 231543 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟