زن 36ساله در حالی که قطرات اشک چشمانش بر دستبندهای فولادین حلقه شده بر دستانش می ریخت، نگاهی ملتمسانه به کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد انداخت و با بیان این که می خواستم پناهگاه دختری بی کس باشم، حالا دختر خودم بی پناه شده است، به ماجرای آشنایی خود با دختری تحت تعقیب پرداخت و گفت: «18ساله بودم که ازدواج کردم و زندگی شیرینی داشتم. همسرم شغل آزاد دارد و از وضعیت مالی خوبی برخوردار است. حاصل ازدواجم دختری مودب و خوش برخورد است که قلبی بسیار مهربان دارد. زندگی ما در کنار یکدیگر آن قدر لذت بخش است که هیچ وقت مشکل خاصی در زندگی مان احساس نکردیم ولی آشنایی من و «افسانه» از یک ماه قبل و زمانی آغاز شد که به پارک بانوان واقع در پارک بزرگ ملت رفته بودیم.

زن جوان در حالی که با گوشه روسری اشک هایش را پاک می کرد، ادامه داد: آن روز در حال گشت و گذار بودم که چشمانم بر روی دختر زیبایی که هم سن و سال دخترم بود خیره ماند. آن دختر به تنهایی روی یکی از صندلی های پارک نشسته بود و با اضطراب و نگرانی اطرافش را می پایید. نمی دانم چرا احساس کردم آن دختر نیاز به کمک دارد، چراکه از چشمانش می فهمیدم از موضوعی رنج می برد و هراسان است. با یک احساس مادرانه کنارش نشستم و آرام آرام سر صحبت با او را باز کردم، جمله اول را که بر زبان راند متوجه شدم که اهل مشهد نیست و از استانی دیگر به مشهد آمده است. پس از آن «افسانه» به من اعتماد کرد و با چشمانی گریان گفت: اهل سیستان و بلوچستان هستم و برای زیارت به مشهد آمده ام ولی جایی برای اقامت چند روزه ندارم، پرسیدم اگر مدرک شناسایی داری می توانی در یک هتل اقامت کنی! او گفت مدرک شناسایی دارم ولی پول کافی ندارم تا در هتل ساکن شوم، این بود که در همان لحظه دلم به حال آن دختر سوخت و افکار زیادی به ذهنم خطور کرد. با خودم می اندیشیدم اگر این دختر در این شهر تنها رها شود، ممکن است کسی او را اغفال کند یا حادثه Incident تلخ دیگری برایش رخ دهد. از سوی دیگر احساس کردم دخترم از دیدن افسانه و کمک به او خوشحال خواهد شد. این بود که از او خواستم شب را میهمان ما باشد تا فردا مکان مناسبی برایش پیدا کنم اما افسانه آن قدر دختر خوب و خون گرمی بود که با دخترم صمیمی شد، از او خواستم مشخصات و تلفن خانواده اش را بدهد که با آن ها تماس بگیرم ولی او در حالی که مانند ابر بهار اشک می ریخت، گفت: واقعیت آن است که پدرم قصد دارد مرا به عقد مرد 45ساله ای در آورد، به همین خاطر من به مشهد فرار Escape کرده ام. باز هم دلم به حالش سوخت و او هم هیچ مشخصاتی از خانواده اش نداد. تصمیم گرفتم مدتی نزد دخترم بماند تا بعد با خانواده اش صحبت کنم اما هنوز یک ماه از این ماجرا نگذشته بود که تأخیر او در آمدن به منزل، ما را نگران کرد. در این هنگام بود که از کلانتری تماس گرفتند و مشخص شد «افسانه» که در یک پارتی مختلط دستگیر شده، آدرس و تلفن ما را به پلیس داده است. وقتی ماجرای آشنایی خودم و افسانه را برای پلیس بازگو کردم آن ها با خانواده اش تماس گرفتند و اکنون در حالی پدر افسانه از من و همسرم به جرم Crime اغفال دخترشان شاکی هستند، که من از دوستان او و معاشرت با آن ها هیچ اطلاعی نداشتم و .... برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار زیر را از دست ندهید:

گرگ ها مرد کوهنورد را دریدند/اتفاق وحشتناکی که در کوهسار افتاد+عکس اسکلت برجای ماند

ابهام در علت مرگ عارف لرستانی / مراسم تشییع و خاکسپاری عارف لرستانی ظهر امروز از مسجد بلال

وقتی از دیوار وارد خانه مجردی مرجان شدم او و منصور را در وضعیت شیطانی دیدم و ...

آرمان ومهناز را در شرایط بدی دیدم / این صحنه برایم قابل درک نبود و ...+عکس

راز جسد رها شده یک دختر جوان با لباس مهمانی در بیابان

اعتراف شروین به ارتباط های شبانه و شیطانی با زن شوهردار / پلیس مسعودیه تهران با تماس شوهر این زن به خانه اش رفت

حمله وحشیانه به یک روستا در مازندران / مهاجمان به زن و مرد رحم نکردند

صحنه عجیبی که هنگام حمله شوم به یک زن رخ داد+ فیلم

فیلم وحشتناک از فاجعه منطقه تیمورلو آذرشهر / گلایه های دردمند سیل زده ها+فیلم و عکس

ارتباط شیطانی زن جوان با پسر آشپز / شوهر این زن شب کار بود و وقتی صبح به خانه آمد با صحنه وحشتناکی روبرو شد

نقشه شوم نصاب ماهواره برای زن جوان در تهرانسر / این مرد اعدام می شود+عکس

زن سابقم را به بهانه مریضی نازنین به خانه کشاندم و ... / بلایی که سر لیلای 28 ساله در حمام آمد

عقرب زرد مسافران یک پرواز را به وحشت انداخت

گرگ شرور تلگرام دستگیرشد

مردی که قبر خود را کند تا در آن جان دهد+ عکس

سیل آمد، تماشاگران را برد

دستبرد نقابدار مسلح به یک موسسه قرض الحسنه در مشهد

2 کودک و 3 مرد در رودخانه ای در دزفول غرق شدند+ عکس

اعتراف هولناک ترین قاتل سریالی / او 22 زن و دختر را با ماشین پلیس شکار می کرد+ عکس

مرد آبادانی توهم زد و نیمه شب یک مرد را در رختخواب زنش دید و ...+عکس

دختر جوان در حمام بود که سایه شومی را جلوی چشمانش دید

 

 

کدخبر: 257732 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟