نامادری ام دستور قتل پدرم را داد / زن مرموز به من قول هایی داده بود+گفتگو با قاتل+عکس

مسعود 20 ساله پنجم مرداد ماه سال 92 وقتی که فقط 17 سال داشت پدرش به نام محمد 40 ساله را در خانه اش در سه‌راهی آدران به قتل رساند و جنازه را در خودروی مقتول مخفی کرد تا در یک فرصت مناسب آن را در خیابانی خلوت رها کند. پسر قاتل از نیمه شب تا 11 ظهر در خیابان‌های شهر سرگردان بود تا اینکه ماشین حامل جنازه  خراب شد و او برای تعمیر آن را نزد  نمایندگی خودرو برد و از فرط خستگی  همان جا پشت فرمانش به خواب عمیقی فرو رفت. همین خواب کوتاه کافی بود تا کارگران نمایندگی خودرو به ماجرا مشکوک شوند و پلیس Police را در جریان قرار دهند.

مسعود که در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می شد در دادگاه ادعا کرد تحت تاثیر حرف ها و رفتارهای نامادری 36 ساله اش به نام  مریم اغفال شده و دست به این جنایت Crime زده است.

او گفت: مریم به من قول داده بود اگر پدرم را بکشم او رضایت اولیای دم را که پدربزرگ و مادر بزرگم و دو فرزند خردسال پدرم و مریم هستند، جلب می‌کند تا آزاد شود اما چون به وعده‌اش عمل نکرد تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم. او از من خواسته بود تا بعد از قتل Murder از پدرم اثر انگشت بگیرم تا بتواند اموال پدرم را به نام خودش کند. من هم بعد از کشتن Killing پدرم در هفت صفحه از یک دفترچه اثر انگشت پدرم را گرفتم و دفترچه را در آشپزخانه گذاشتم اما بعد از دستگیری دیگر خبری از دفترچه نبود و نمی دانم مریم با آن چه کرده است.

در آن جلسه مریم که با قرار وثیقه آزاد بود منکر اتهام معاونت در قتل شد و گفت: مسعود دروغ می گوید. من با شوهرم اختلاف داشتم اما هرگز راضی به مرگ او نبودم. من خودم مسعود را بزرگ کردم ولی حالا به دروغ می گوید من با حرف هایم او را اغفال کرده ام. او خودش، تحت تاثیر مصرف مواد مخدر Drugs پدرش را کشت.

در پایان آن جلسه هیات قضایی پرونده را برای بررسی احتمال رابطه پنهانی مریم و مسعود و تحقیق درباره دفترچه گم شده‌ای که مسعود مدعی است در آن اثر انگشت قربانی را گرفته است، به دادسر ای رباط کریم برگرداند.

دیروز قرار بود مسعود و نامادری اش بار دیگر محاکمه شوند اما مریم ناپدید شد و در جلسه دادگاه حاضر نشد. غیبت مرموز این زن موجب شد تا جلسه دادگاه تجدید و به روزهای آینده موکول شود.

گفت و گو با پسر جوان

چقدر درس خوانده ای؟

وقتی بازداشت شدم سال سوم دبیرستان بودم اما در کانون اصلاح و تربیت دیپلم گرفتم.

شغل پدرت چه بود؟

پیمانکار شرکت برق بود و وضع مالی خوبی داشت.

چند سالت بود که پدرت با مریم ازدواج کرد؟

یک ساله و نیمه بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند.7سال داشتم که پدرم با مریم ازدواج کرد.

رابطه ات با نامادری است چطور بود؟

من با مریم رابطه خوبی با هم داشتم .به دنیا آمدن خواهر و برادرناتنی ام هم رابطه ما را با هم بهتر کرد.

حالا خواهر و برادر ناتنی ات چند سال دارند؟

خواهرم 4ساله است و برادرم 11سال دارد.

شیشه مصرف می کردی؟

مریم قبل از اینکه با پدرم ازدواج کند شیشه مصرف می کرد و بعد از ازدواج مواد را ترک کرد. اما گاهی اوقات در غیاب پدرم شیشه مصرف می کرد و به من هم تعارف می کرد. او با رفتارهایش مرا فریب داده و اغفال کرده بود.

پدرت از ماجرای اعتیادت خبر داشت؟

نه فقط می دانست که گاهی اوقات سیگار می کشم.

چرا تصمیم به قتل پدرت گرفتی؟

پدرم و مریم با هم رابطه خوبی نداشتند. مریم نقشه قتل را کشید. او می گفت اگر پدرم را بکشم همه ارثیه اش به من می رسد و ما می توانیم زندگی خوبی با هم داشته باشیم. به همین خاطر وسوسه شدم .من و مریم سه بار به پدرم غذای مسموم خوراندیم.

چطور غذای مسموم اثر نکرد؟

اولین بار در غذای پدرم قرص خواب آور ریختیم اما او غذایش را نخورد. دومین بار غذای را خورد ولی به او اثر نکرد. سومین بار هم به خواب عمیق فرو رفته بود که من ترسیدم و از کشتن او منصرف شدم.

از ماجرای قتل بگو؟

آن روز پدرم و مریم با هم درگیر شدند و مریم قهر کرد و همراه دختر و پسرش به خانه مادرش رفت. عصر وقتی پدرم از محل کار به خانه برگشت خواهر و برادر خردسالم را به خانه آورد ولی مریم به خانه نیامد. همان روز تصمیم گرفتم نقشه ای را که قبلا با مریم کشیده بودیم عملی کنم. تعداد زیادی قرص خواب آور داخل خورشت ریختم .پدرم و خواهر و برادرم غذای مسموم را خوردند ولی خودم ترسیدم و غذا نخوردم.وقتی آنها به خواب عمیق رفته بودند از دوستم کمک خواستم اما او به خانه مان نیامد به همین خاطر بالای سر پدرم رفتم به صورتش گاز اشک آور پاشیدم و با میله آهنی پنج ضربه به سرش زدم و او را باطناب زرد رخت خفه کردم.

پدرت عکس العملی نشان نداد؟

او مرا دید اما نتوانست از خودش دفاع کند.

گاز اشک آور و قرص را چطور تهیه کرده بودی؟

مریم به من پول داده بود تا آنها را تهیه کنم.

نترسیدی که خواهر و برادر خردسالت به خاطر خوردن غذای مسموم کشته شوند؟

فکر این موضوع را نکرده بودم. من آن زمان بچه بودم.

چرا جنازه را در ماشین گذاشتی؟

ترسیده بودم و می خواستم جنازه را در صندوق عقب زانتیای پدرم جاسازی کنم اما نشد. به همین خاطر تا ساعت 3 صبح جنازه را در حیاط خانه نگه داشتم و به سختی توانستم آن را روی صندلی عقب ماشین بگذارم. دنبال جای مناسبی می گشتم تا جنازه را رها کنم به همین خاطر تا ساعت 11 ظهر در خیابان ها سرگردان بودم تا اینکه ماشین پدرم خراب شد. من ماشین را به نمایندگی خودرو بردم و خودم پشت فرمان منتظر ماندم اما خوابم برد که کارگران نمایندگی خودرو متوجه ماجرا شدند .

می دانستی مجازات قتل قصاص است؟

می دانستم اما فکر می کردم در قتل های خانوادگی مجازات قاتل The Murderer فقط زندان Prison است.

چرا از زندان برای قضات دادگاه نامه نوشتی؟

چون مریم به وعده هایش عمل نکرد. من قتل را به تنهایی گردن گرفته و گفته بودم او دستی در این ماجرا نداشته اما حالا تصمیم گرفته ام واقعیت را بگویم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

کدخبر: 234339 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟