فیلم گفتگو با قاتلی که زن جوان را پشت شمشادهای کنار بزرگراه برد و ...+عکس
حجم ویدیو: 110.03M | مدت زمان ویدیو: 00:11:00

به گزارش رکنا، ساعت 9 صبح 23 اسفند ماه سال گذشته بود که ماموران کلانتری 133 شهر زیبا در جریان پیدا شدن جسد زن جوانی در فضای سبز حاشیه بزرگراه حکیم شرق و ورودی بزرگراه شهید باکری جنوب قرار گرفتند و خیلی زود تیمی از مامووران اداره 10 پلیس Police اگاهی تهران همراه بازپرس محسن مدیر روستا از شعبه ششم دادسرای امور جنایی در صحنه حاضر شدند.
بررسی های ابتدایی نشان از آن داشت که زن جوان با ضربات زیاد چاقو به قتل Murder رسیده و هیچ مدرک شناسایی ندارد و طلاهای وی نیز به سرقت Stealing رفته است.
کارآگاهان در گام نخست به سراغ پرونده های مفقودی در اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران رفتند و مشخص شد که جسد ناشناس همان لیلا 30 ساله است که چند روز قبل خانواده اش با مراجعه به پلیس از گم شدن دخترشان که در منطقه تجریش زندگی می کند خبر داده اند.
همین سرنخ کافی بود تا پدر لیلا هدف تحقیق قرار گیرد و در این مرحله مشخص شد که لیلا چندی پیش ار شبکه های مجازی با پسر جوانی به نام حسن آشنا شده و با توجه به مخالفت هایی که خانواده دختر جوان داشتند آنها با هم ازدواج کرده اند.
در مرحله بعدی ماموران پی بردند که لیلا پس از ازدواج آنها، لیلا متوجه شد که حسن چندی قبل از همسر اولش جدا شده و گرفتار فریبکاری وی شده است و خیلی زود با وجود اختلافاتی که بین آنها پیش آمده بود زوج جوان از هم جدا شده اند.
جدایی حسن و لیلا مدت کوتاهی طول کشید و لیلا به خاطر علاقه ای که به حسن داشت تصمیم به زندگی با حسن را می گیرد و از دوستش سحر 38 ساله و شوهرش مهدی 26 ساله برای وساطت و میانجگیری کمک می خواهد اما آنها نیز پس از ملاقات حسن موفق به راضی کردن وی نمی شوند و مهدی در این مرحله ادعا کرده با توجه به دوست وردنویسی که دارد می تواند مشکل لیلا را حل کند.
لیلا که به حرف های مهدی اعتماد کرده بود و فکر می کرد مرد ورد نویس می تواند پس از 29 روز مشکل لیلا و همسرش را حل کند 900 هزار تومان به مهدی پرداخت می کند اما با گذشت 29 روز، لیلا که هنوز مرد وردنویس را ندیده بود از مهدی می خواهد که پولش را پس دهد.
مهدی نیز در این مدت به بهانه های مختلف برای بازگرداندن پول داستانسرایی می کند تا اینکه سناریوی کشته شدن لیلا رقم می خورد.
بدین ترتیب مهدی روز 28 اسفند ماه به عنوان مظنون اصلی پرونده دستگیر شد و ابتدا خود را در ماجرای قتل لیلا بی گناه می دانست اما زمانیکه مدارک لیلا در خانه همسر مهدی پیدا شد به ناچار لب به اعتراف گشود.
گفتگو با قاتل The Murderer عاشق پیشه

مهدی با چهره آرام و خونسردی که دارد بیشتر حرفهایش را در مورد علاقه و عشق به همسرش می گوید.
بخشی از این حرفهای عاشقانه زمانی گفته شد که دوربین رکنا خاموش شد.
سابقه داری؟
2 بار سابقه درگیری دارم که من در آن بی گناه بودم و دعوا را افراد دیگری کرده بودند و چون در آنجا حضور داشتم مرا دستگیر کردند.
الان به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل
چه کسی؟
دوست همسرم
چرا؟
به خاطر 900 هزار تومان پول
به چه بهانه ای از او پول گرفتی؟
لیلا و شوهرش با هم اختلاف داشتند و من و همسرم برای میانجیگیری به دیدار حسن رفتیم اما او حاضر به پذیرفتن حرفهای ما نبود و لیلا خیلی ناراحت بود که همانجا سناریوی گرفتن پول را طراحی کردم و گفتم که یک رمال و وردنویس می شناسم که می تواند مشکلت را حل کند و به همین خاطر از او 900 هزار تومان پول گرفتم.
پول برای چه کاری نیاز داشتی؟
پای سگ همسرم شکسته بود و زنم گریه می کرد و من که طاقت دیدن ناراحتی همسرم را نداشتم تصمیم گرفتم به این بهانه پول را از لیلا بگیرم و بعد از یک ماه پس بدهم.
چرا از خانواده ات پول قرض نگرفتی؟
کسی بهم پول نمی داد به همین خاطر این نقشه را طراحی کردم.
همسرت می دانست پول را از لیلا گرفتی؟
نه
روز قتل چه اتفاقی افتاد؟
من برای کشیدن مواد به پاتوق مان در بزرگراه باکری رفته بودم و از ماجرای گرفتن پول 3 هفته گذشته بود که لیلا با من تماس گرفت واصرار کرد که می خواهد مرا ببیند، من هم آدرس دادم که ساعت 11 شب بود لیلا به محل قرار رسید. لیلا همان ابتدا گفت که هنوز مرد رمال را ندیده و پولش را می خواهد که از او فرصت خواستم که شروع به فحاشی کرد و من او را به عقب هل دادم که روی شمشادها به زمین افتاد.
از قبل قصد کشتن Killing داشتی؟
نه، شیشه کشیده بودم و مشروب خورده بودم، وقتی لیلا روی زمین افتاد او را بلند کردم ، عذر خواهی کردم و گفتم برایش ماشین می گیرم که شروع ناسازاگویی به زنم کرد و حرفهای بدی به سحر زد که وقتی به خودم آمدم دیدم دستم بالا و پایین می رود و دیدم دستم غرق خون است.
بعد از قتل چه کردی؟
مدارک شناسایی و طلاهایش را برداشتم وبه خانه رفتم.
طلا و مدارک را با خودت به خانه بردی؟
نه، انقدر ترسیده بودم که همه وسایل را داخل سطل زباله انداختم و چاقو را نیز در همان اطراف پرت کردم.
فکر می کردی دستگیر شوی؟
بله، چون می دانستم از طریق موبایلم و تماس هایی که با سحر داشتم شناسایی می شوم.
چرا فرار Escape نکردی؟
به خاطر همسرم.
سحر می دانست؟
نه، نمی دانست ولی نمی خواستم از او جدا شوم.
چرا با همسرت فرار نکردی؟
او اگر می دانست همراه من نمی آمد و به خاطر او تصمیم گرفتم تا آخرین لحظه کنارش باشم.
چه روزی دستگیر شدی؟
28 اسفند ماه دستگیر شدم.
برای عید برنامه داشتی؟
بعد از یکسال زندگی و 2 ماه ازدواجم با سحر می خواستم اولین عید را خوش بگذرانم و برنامه داشتیم که به شهرهای شمالی و کیش برویم.
تو که پول درمان پای سگ را نداشتی چطور می خواستی بری مسافرت؟
از پدرم پول می گرفتم.
چرا قبل از این اتفاقات از پدرت پول نگرفتی تا پای سگت را درمان کنی؟
نمی دانم، یعنی شاید به من پول نمی داد ولی اگر می گفتم ازدواج کردم به من پول می داد چون می دانست با ازدواج پسر سر به راهی می شوم.
شنیدم از 9 سالگی سیگار می کشی؟
بله، یکی از فامیل ها به من سیگار داد.
زندگی کارتن خوابی را هم تجربه کردی؟
بله، چون اعتیاد داشتم و نمی خواستم باعث بی آبرویی پدرم و خانواده ام شوم، پدرم آدم سرشناسی است.
چطور تو از خانواده ای که با آبرو و تحصیلکرده است مسیر خلاف را انتخاب کردی؟
نمی دانم، شاید باورتان نشود ولی من 8 سالم بود که مشروب خوردم در صورتی که خانواده ام اهل هیچ چیزی نیستند.
چرا مسیر زندگی برادرت را ادامه ندادی؟
او زندگی خوبی دارد و تحصیلکرده است، 4 سال از او خواستم تا مرا کمک کند تا کار ترخیص کالا را یاد بگیرم و زندگی محکمی را شروع کنم اما نپذیرفت.
چرا برادرت کمکت نکرد؟
نمی دانم.
شاید به خاطر اعتیادت بود؟
نه، ترک کردم و ازش کمک خواستم اما قبول نکرد.
علت این اتفاقات را خانواده ات می دانی که کمکت نکردند؟
نه، خانواده ام برای من کم نگذاشتند و با همه شرایط من ساختند، اشتباه از خود من بود.
همسرت چند سال از تو بزرگتر است؟
13 سال از من بزرگتر است.
چه طور با او آشنا شدی؟
فامیل هستیم.
چقدر سحر را دوست داری؟
اندازه ندارد، خیلی دوستش دارم.
به خاطرش حاضری چه کار کنی؟
حاضرم هر کاری کنم ولی دیگر قتل نمی کنم.
چه آینده ای داری؟
نمی دانم، شاید مرگ.
امید به زندگی نداری؟
اگر سحر از من جدا شود دیگر هیچ امیدی ندارم و شاید خودم را بکشم.
تو جای سحر بودی جدا نمی شدی؟
نه، چون دوستش دارم.
او تو را دوست دارد؟
بله، چون به خاطر من خودرویش را فروخت و خیلی کارهای دیگری کرد.
به نظرت خانواده مقتول رضایت می دهند؟
اگر سحر از من جدا نشود شاید به خاطر او مرا ببخشند.
خانواده ات پیگیر کارهایت هستند؟
پدرم خیلی دنبال کارهایم است و باورش برایم سخت است چون همیشه به او دروغ می گفتم و اذیتش می کردم و حالا خجالت می کشم حتی او را از دور ببینم.
از خانواده ات توقع داری؟
نه، از خانواده ام هیچ توقعی ندارم و تنها از همسرم توقع دارم.
چه توقعی؟
همانطور که روزهای اول می گفت چند سال دیگر که سنش بالا برود من او را تنها می گذارم حالا برعکس شده است و او باید پای من بماند چون من حاضرم همه جوره پای او بمانم و همه امیدم به زندگی سحر است.
چند سال است که به سحر علاقه داری؟
از روزی که خودمو شناختم به سحر علاقه داشتم، وقتی مجرد بود دوستش داشتم، وقتی ازدواج کرد دوستش داشتم و زمانیکه از همسرش جدا شد باز دوستش داشتم و برای رسیدن به او حاضر شدم مواد را ترک کنم تا به دستش بیاورم.
چطور پیشنهاد ازدواج را دادی؟
با هم و فامیل زیاد بیرون می رفتیم و می دانست به او علاقه دارم تا اینکه یک روز به او زنگ زدم و خواستگاری کردم، ابتدا نپذیرفت ولی با گذشت زمان به خاطر علاقه ای که به او داشتم پذیرفت.
خانواده ات مخالفت نکردند؟
پدرم وقتی دید من به خاطر سحر مواد و رفیق بازی را کنار گذاشتم راضی به این ازدواج شد.
می دانی چه حکمی در انتظارت است؟
بله، ولی یک درخواست از دادگاه دارم.
بگو؟
یکسال مرا آزاد کنند تا بتوانم در این یک سال کنار همسرم باشم و بعد از آن مرا به شدیدترین و بدترین حالت اعدامم کنند، چون من تازه به عشقم رسیده بودم و می خواهم بعد از اینکه آرامش واقعی زندگی ام را تجربه کردم بمیرم.
حرف آخر؟
امیدوارم زنم به پای من بماند.
بنا به این گزارش، مهدی برای تحقیقات بیشتر به دستور بازپرس محسن مدیر روستا در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار دارد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

حجم فایل صوتی: 9.70M | مدت زمان فایل صوتی: 00:10:35
کدخبر: 256361 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟