محاکمه مجدد پیمانکار شهرداری تهران در  مرگ جنجالی راننده وانت + عکس

این مرد پیش تر به اتهام قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم شده بود.

در جلسه دادگاه پسر 14ساله قربانی که شاهد جنایت بود به تشریح جزییات ماجرا پرداخت و برای قاتل پدرش حکم قصاص خواست. رسیدگی به این ماجرا از صبح 16 مردادماه 93 به دنبال درگیری میان محمد 31 ساله که پیمانکار شهرداری بود با علی 41 ساله و پسر نوجوانش ابوالفضل که در خیابان ایزدپناه مشغول جمع کردن ضایعات بودند آغاز شد.

پیمانکار شهرداری و سه نفر از همکارانش سوار بر خودرو مزدای برخورد با سد معبر، در خیابان های منطقه چهار شهرداری پرسه می زدند که علی چراغی و پسرش روبه رو شدند و به انها اعتراض کردندو این شروع درگیری بود. محمد با مشت به سر علی کوبید و بی اعتنا به فریادهای پسر نوجوان گریخت. علی پس از 9 روز در بیمارستان جان سپرد و مرگ مرد ضایعات فروش واکنش‌های زیادی را در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی به دنبال داشت.

محمد سال گذشته در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و گفت : هنوز باورم نمی شود که علی با ضربه مشت من کشته شده باشد. چون قبلا بوکسور بودم و مشت های سنگین دارم ضربه ای که به سر او زدم موجب مرگش شد ولی من قصد کشتن او را نداشتم . در پایان آن جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک های موجود در پرونده محمد را از اتهام قتل عمد تبرئه و به اتهام قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم کرد. سه متهم دیگر این پرونده نیز به جرم شرکت در درگیری منجر به قتل به شش ماه زندان محکوم شدند.

با اعتراض اولیای دم به حکم صادره پرونده درشعبه 29 دیوان عالی کشور تحت رسیدگی موشکافانه قرار گرفت و تایید نشد. به این ترتیب رسیدگی به این پرونده از سر گرفته شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که دیروز در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی محمد باقر قربان زاده و با حضور دو قاضی مستشار تشکیل شد پدر مقتول در جایگاه ویژه ایستاد و برای قاتل پسرش حکم قصاص خواست.

سپس ابوالفضل که حالا 14سال دارد و شاهد مرگ پدرش بوده در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و پدرم سوار بر وانت مشغول جمع کردن ضایعات بودیم که ماشین مبارزه با سد معبر سر رسید. انها به پدرم اعتراض کردند و از او مجوز خواستند اما پدرم گفت مجوزی برای جمع کردن ضایعات ندارد. به همین خاطر انها با پدرم درگیر شدند و در ان دعوا پدرم پیراهن متهم را پاره کرد. انها می خواستند ماشین پدرم را به پارکینگ بیرند و توقیف کنند که دعوا بالا گرفت. پدرم گفت قتل که نکرده ام فقط مجبوز ندارم. من همراه شما نمی آیم و اجازه نمی دهم ماشینم را توقیف کنید. اما مردان جوان با مشت و لگد به جان پدرم افتادند. انها به فریادهای من هم اعتنایی نکردند. پدرم با گوشی موبایل من با پلیس تماس گرفت و در حال صحبت کردن بود که محمد داخل ماشین مبارزه با سد معبر برگشت و پنجه بوکس برداشت. او از پشت سر و ناغافل ضربه ای به سر پدرم زد و پدرم روی زمین افتاد.من با چشمانم دیدم که محمد با پنجه بوکس به سر پدرم زد اما حالا به دروغ می گوید فقط سیلی به پدرم زده است. وی درباره وضعیت زندگی شان گفت: خواهرم بزرگم دانشجوی رشته حسابداری است و من حالا در فروشگاه پوشاکی که عمویم دارد کار می کنم تا مخارج زندگی مادرم و دو برادر و یک خواهر کوچکم را تامین کنم.من و برادر 10ساله ام بعد از مرگ پدرم سر کوچه مان میوه فروشی می‌کردیم تا خرج زندگی مان را تامین کنیم اما حالا صبح ها به مدرسه می روم و در کلاس نهم درس می خوانم و عصرها در مغازه عمویم کار می کنم.وی درباره اینکه چرا همراه پدرش ضایعات جمع می کرد نیز گفت: پدرم قبلا خیاط بود اما چون کار و کاسبی اش کساد شد یک وانت خرید تا با آن ضایعات جمع کند و بفروشد. چون تابستان بود من هم همراه پدرم کار می کردم تا اینکه درگیری پیش آمد. من و خواهر و برادرهایم به هیچ قیمتی از خون پدرم گذشت نمی کنیم چون پدرم به ناحق کشته شده است.چون در خانه اجاره ای زندگی می کنیم شهرداری اعلام کرده حاضر است 400 میلیون تومان به ما بپردازد تا یک خانه بخریم، اما ما حاضر به مصالحه نیستیم. وقتی نوبت دفاع به متهم رسید منکر قتل عمدی شد. وی حرف های قبلی اش را تکرار کرد و گفت نا خواسته موجب مرگ علی چراغی شده است.

وی گفت: من و همکارانم مسئول جمع آوری ضایعات در منطقه چهار شهرداری بودیم.به همین خاطر وقتی با علی روبه رو شدیم که ضایعات را جمع آوری کرده و بار وانتش می کرد به او اعتراض کردیم.اما او فحاشی کرد. به او گفتیم باید همراه ما به مقر شهرداری بیاید و اما قبول نکرد. او پیراهن مرا پاره کرد . من می خواستم سیلی به صورتش بزنم که سرش را کنار کشید و ضربه به گردنش خورد. من هیچ ضربه ای به سر او نزدم. او خودش روی زمین افتاد و احتمالا سرش با زمین برخورد کرده و ضربه مغزی شده است. وی ادامه داد: شاهدان علیه من دروغ گفته اند که پنجه بوکس همراه داشته ام. باور کنید من قصد کشتن علی چراغی را نداشته ام.

در پایان این جلسه وارد شور شد تا رای صادر کند.


کدخبر: 72966 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟