قاتل 2 زن تهرانی دیوانه نیست + عکس و فیلم

قاتل همسر و مادر زن که پس از راهی کردن پدر زنش به بیمارستان ادعای دیوانگی می کرد که تیم 5 نفره کارشناسان پزشکی قانونی سلامت روحی و روانی وی را تایید کرد.

به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، ساعت 9:30 صبح 14 مرداد ماه امسال قاضی Judge دشتبان، بازپرس ویژه قتل Murder تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری 133 شهر زیبا از حادثه Incident خونینی در خانه‌ای حوالی بلوار تعاون در غرب پایتخت با خبر شد و لحظاتی بعد در محل حادثه که ساختمانی سه طبقه قدیمی در کوچه بن‌بست گلها بود، حاضر شد. تیم جنایی در ورودی ساختمان با جسد غرق در خون زن 39 ساله‌ای به نام مهسا و در پذیرایی طبقه اول با جسد خونین زن 65 ساله‌ای به نام گوهر روبه‌رو شدند. کمی آنطرف‌تر از جسد زن میانسال مرد 40 ساله‌ای به نام اسماعیل در حالی که چاقوی خونین به دست داشت و روی مبل نشسته بود، بازداشت شد. نخستین بررسی‌ها حکایت از آن داشت اسماعیل دقایقی قبل همسر و مادر زنش را با چاقو به قتل رسانده و پدر زنش به نام داوود را نیز به شدت زخمی و راهی بیمارستان کرده است.

تحقیقات درباره این جنایت Crime آغاز شد و داماد خانواده به نام اسماعیل 40 ساله که در صحنه جنایت حضور داشت، صراحتاً به ارتکاب جنایت اعتراف کرد و گفت که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده است.

اسماعیل در در اعترافات ابتدایی مدعی شد به خاطر دخالت اعضای خانواده همسرش مرتکب این جنایت شده و در اظهاراتش به بازپرس گفت: شب قبل از قتل، همسرم به همراه اعضای خانواده‌اش به عروسی یکی از بستگانش رفت اما من به عروسی نرفتم؛ پس از پایان عروسی منتظر بازگشت همسرم به خانه بودم اما او نیامد و گفت که شب در منزل پدری اش می‌ماند؛ آن شب تنها در خانه ماندم تا اینکه صبح به خانه پدرزنم رفتم؛ ابتدا پسر پنج ساله‌ام را به خانه خواهرم بردم و پس از آن مجدداً به خانه پدرزنم بازگشتم؛ در درگیری، همسرم، مادرزنم و پدرزنم را با ضربات چاقو زدم و پس از دقایقی مأموران در محل حاضر شده و مرا دستگیر کردند.

مرد جوان ادعا کرد که مدتی است بیماری روحی و روانی و "اسکیزوفرنی" دارم و به خاطر همین بیماری یک هفته هم در بیمارستان بستری شدم، پزشک برای من دارو تجویز کرد اما داروها فایده‌ا‌ی نداشت، دو سال است شبها نمی‌خوابم و به همین دلیل همیشه عصبانی هستم، حتی قرص خواب هم بخورم، خوابم نمی‌برد.

بدین ترتیب بازپرس دشتبان از شعبه 10 دادسرای امور جنایی تهران دستور داد تا متهم برای بررسی صحت روحی و روانی توسط کارشناسان پزشکی قانونی معاینه شود که کارشناسان پزشکی قانونی پس از بررسی وضعیت روحی و روانی متهم اعلام کردند "وی هنگام ارتکاب جرم Crime فاقد جنون و سالم بوده است" اما متهم به نظریه پزشکی قانونی اعتراض کرد که مجدداً از سوی هیئت پنج نفره کارشناسان پزشکی قانونی معاینه شد و این بار نیز سالم بودن وی در زمان ارتکاب جرم به تأیید رسید.

بنا به این گزارش، متهم به زودی پس از صدور قرار جلب دادرسی و صدور کیفرخواست برای محاکمه به دادگاه کیفری یک استان تهران منتقل می شود.

در ادامه صحبت های اسماعیل متهم این پرونده را بخوانید.

شغل؟

کارمند دولت بودم.

زندگی کارمندی چطور بود؟

شکر اما بعد از بیماریم زندگی برایم بی معنی شد.

بیماری ؟

حمله عصبی بهم دست می داد و چندباری هم برای درمان اقدام کردم حتی پرونده های پزشکیم هم موجود است.

از آشنایی با همسرت بگو؟

من در دانشگاه قبول شدم و آنجا با همسرم آشنا شدم با وجود اینکه خانواده خودم و همسرم با این ازدواج مخالف بودند با یک مهریه سنگین مهسا با من ازدواج کرد.

وبعد؟

با هر بدبختی بود توانستم دیگر داماد سرخانه نباشم و یک خانه اجاره کنم، من در دو شیفت کار می کردم تا بتوانم خانه بخرم، چند سال کار کردم و با هم توانستیم خانه بخریم که نصف خانه را به نام مهسا زدم حتی خودرو خودم را هم به نام او زدم، با وجود اینکه من نمی خواستم بچه دارشم مهسا اسرار به این کار داشت و سال 91 آرین پسرم به دنیا آمد.

پسرت را چند روز است ندیدی؟

( در حال گریه ) یک هفته ای می شود.

درگیری های شما و همسرت از کی شروع شد؟

اختلافات فرهنگی و طبقاتی ما ازهمان اوایل زندگی ما را آزار می داد ولی هرطوری که بود مشکل را حل می کردیم، اوج مشکل من و همسر یک سال آخر زندگی مان شدت گرفت.

اختلافات شما با خانواده همسرت کی شروع شد؟

2 سال از زندگی مشترکمان می گذشت که پدرزنم با همسایه شان درگیر شد و مهسا از من خواست با خانه پدرشان برویم، من در آن درگیری صدمه دیدم و سه روز در خانه افتادم در آن سه روز خانواده همسرم از من یک احوالپرسی هم نکردند از آنجا بود که کم کم با خانواده همسرم قطع رابطه کردم.

بیشترین ناراحتی من از آنجای شروع شد که فهمیدم همسرم خانه خرید و سندش را در یکی از بانک ها گذاشته بود و بعد از این ماجرا همسرم برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفت در صورتی که به او گفته بودم اگر بچه دار شویم نباید ادامه تحصیل بدهی، آرین که به دنیا آمد من شیفت شب کار می کردم و روزها آرین را نگهداری می کردم و این خیلی سخت بود.

از روز جنایت بگو؟

شب حادثه همسرم داشت می رفت عروسی که دیدم لباسش پوشیده نیست به او گفتم داری میروی پاریس که او جوابم را داد و گفت بله دارم می رم پاریس، آن شب خانواده ام در خانه ام مهمان بودند و به من جلوی آنها توهین شد، آن شب خوابم نبرد و تا صبح فکر و خیال کردم. صبح رفتم خانه پدرزنم و پسرم را به خانه خودمان بردم، از خانه یک چاقو برداشتم و به قصد درگیری به خانه پدرزنم رفت، هنگامی که داخل خانه شدم پدرزنم می خواست سرکار برود که از او خواستم چند لحظه صبر کند تا با هم صحبت کنیم. به همسرم گفتم من از این وضع خسته شدم که او گفت ایرادی ندارد از هم جدا می شویم حتی پدرزن و مادرزنم از تصمیم همسرم حمایت کردند، دیگر نفهمیدم چه شد با پا یک ضربه به پدرزنم زدم که روی زمین افتاد و یک ضربه چاقو به سینه اش زدم. مادرزنم فریاد کشید که چند ضربه هم به او زدم در این هنگام زنم به سمت بالکن رفت و از همسایه ها کمک خواست به سمت او رفتم و با ضربات چاقو وی را از پای درآوردم. تصمیم خودم را گرفته بودم و با قصد کشتن Killing همسرم به خانه پدرزنم رفته بودم. همسایه ها هرچه از من می خواستند در را باز کنم این کار را نکردم که تلفنم زنگ خورد مادرم از من پرسید چه خبر است که فقط به او گفتم جان تو و جان آرین، چند دقیقه ای گذشت وقتی که دیدم آنها کشته شدن در را باز کردم و خودم را تحویل پلیس Police دادم.

پدرزنت کجا بود؟

او برای آوردن کمک از آنجا توانسته بود فرار Escape کند.

شما از زندگی خسته شده بودید، چرا خودتان را نکشتید؟

نمی دانم، اما من قبلا با برق سه فاز اقدام به خودکشی کرده بودم ولی حالا برای مردن آماده هستم نه الان من از بهمن ماه سال گذشته از وقتی که بیماری افسردگی مبتلا شده بودم فکر می کردم هرلحظه در حال مردن هستم و خودم را مرده فرض می کردم، همیشه در این فکر بودم اگر خودم را بکشم زنم با مرد دیگری ازدواج می کند و پسرم با نا پدری بزرگ می شود و این عذابم می داد.

اعتیاد داری؟

خیر، درست است چهره ام مثل آدم های معتاد Addicted ها است ولی هیچ وقت مواد مصرف نکردم.

قرصم مصرف می کردی؟

بله از زمانی که خودکشی کردم همسرم مرا به بیمارستان برد، دکتر از من خواست چند روزی بستری باشم و چند نوع قرص برای من تجویز کرد که 2 ماهی است قرص ها را نمی خورم به خاطر اینکه دیگر اثری نداشت.

خانواده ات برای چی مخالف ازدواج شما بودند؟

از طرفی می خواستند من در روستا بمانم و می گفتند اگر می خواهی ازدواج کنی با دختر فامیل مان ازدواج من که وضع مالی شان خوب است.

خواهر و برادر داری؟

2 تا خواهر دارم و یک برادر که همه شان در شهر خودمان زندگی می کنند.

دلیل اینکه فکر می کنی مبتلا به بیماری افسردگی شدید هستی، چیست؟

نمی دانم فکر می کنم در غذام موادمخدری یا چیزی ریختند تا بیمار شوم.

فکر می کنی چه کسی این کار را کرده باشد؟!

همسرم یا همکارانم.

میزان تحصیلات؟

لیسانس.

چرا از همسرت جدا نشدی به جای اینکه او را به قتل برسانی؟

همسرم به من می گفت سه دنگ دیگر خانه را به نام من بزن بعد از آن جدا می شویم از طرفی من فقط فکر مرگ بودم و نمی توانستم فکر زندگی جدید باشم.

فکر می کنی چه سرنوشتی در انتظار تو است؟

اعدام، خودمم هم این را می خواهم و دنبال این نیستم که بخشیده شوم.

حرف آخر؟

دوست دارم زندگی پسرم مثل من نباشد و در آرامش زندگی کند، اتفاقی که من در تمام عمرم دنبالش بودم ولی نصیبم نشد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

ناگفته های اولین کسی که به محل سقوط هواپیمای دختران ترکیه ای رسید+فیلم

​سرنوشت تلخ مادر و نوزاد تهرانی در انفجار مهیب خانه + عکس

خانه فساد زن آبادانی پاتوق شیطانی مردان عراقی بود

سرنوشت تلخ مادر و نوزاد تهرانی در انفجار مهیب خانه + عکس

قاتل 2 زن تهرانی دیوانه نیست + عکس و فیلم

عکسی عجیب از قاچاق 5 عضو خانواده از ترکیه به ایران

دستگاه خودپرداز را در میدان ونک دزدیدند/ این دومین سرقت عجیب بود+عکس

«دره عشق» قربانگاه 8 دختر ثروتمند ترکیه‌ای + عکس مینا باشاران با نامزدش

شکایت عجیب مرد آبادانی از زنش در کلانتری

عروسم دوستان ناباب پسرم را به خانه راه می دهد! / ناچار بودم دخترم را بدزدم تا او را از خانه شیطان دور کنم!

تازه عروس اصفهانی مادر شوهرش را داخل آتش چهارشنبه سوری هل داد

وقتی راز شوم آتلیه تاریک عکاس لو رفت!

این دختر در حسرت شوهر بود که در دام شیطان افتاد!

کدخبر: 365898 ویرایش خبر
لینک کپی شد
آیا این خبر مفید بود؟